نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





مرادلی باید اهل شکایت ها

مرا دلی باید اهل شکایت ...
و شاید اهل رضایت ..
و دست هایی اهل باور های عشق ..
و نگاه هایی به زیبایی اندیشه های دوستی .. 
و سکوتی به پهنای یک راز ...
راز همصدایی درد تنهایی...
(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:55 | |







من تو را دارم

من تو را دارم ..
تو خود آفتابی ..
و هیچ هم پرستشی در کار نیست ..
چون تو خود خود منی....
خود پرستیست همه پرستش ها..


(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:45 | |







شهر شعرهایم

شهر شعر هایم ..
آشنای غزل های دور دور ..
دلم پاسخ به زیبایی هایت را باتصویر هایی اینچنین شیرین و دل نشین را نتواند 
بی تاب نفس های نسیم تو ام ...
تو گرم شکفتنی با بارانی از جنس عشق..
و شوق و شور ..
و من در نیمه راه رسیدن به تو
با تنی تب دار از تمنا ها..

(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:36 | |







ادب آموختن از باران

ادب آموختن از باران کمال بی ادبیست 

چرا که اوست بی ادبانه 

بی اجازه 

نگاهم را می دزدد

وهرشب یباد تو 

دامنم را پر می کند

اینهمه مروارید ها تقدیم راهت 

که باز آیی و بشکفانی بهاری نو را 

با رایحه ای از گل سرخ و شقایق

(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:32 | |







او می آید

او می آید


در نفسش با ماست


او را هر روز به وقت بیداری در خواب هایم میبینمش 


او فصل سرد را به باور امیدی گرم ..


. به بهاری نو پیوند میزند 


اودر راه است


همچنان با ماست


من پلک چشمم هی برای آمدنش می پرد


کور شوم اگر دروغ بگویم


او در دست هایش با گلهای شب بو واطلسی

 
و در دامنش پر از گل سرخ می آید


در دلش که با ماست 


و در فصلی که سردی را به بهاری گرم پیوند می زند می آید

 
گیسوانش نرم نرم به شفافیت سیاهی سوخته ءگل لاله

 
سرخ سرخ از ورای باغ عشق می آید


فروغ چه زیبا می آید

 
او میآید و کور شوم اگر دروغ بگویم


خندان لب و مست می آید


با باده ای جام به دست می آید


(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:29 | |







سکوتم را به نگاه هایت هدیه می کنم

سکوتم را به نگاه هایت هدیه میگنم
در پس نگاه هایت شوری نهفته است 
به ظرافت عشق 
و دست های گرمی که فردایی روشن را 
به سپیدی برف ...
به شفافیت شبنم
برای بهاری آواز ماهور را
از کلام شعر هایت 
جاری خواهد کرد 
به شکوه شکفتن غنچه ای
(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:25 | |







به شیرینی آموخته هایت ببال

به شیرینی آموخته هایت ببال 
که هرچه بیشتر یاد بگیری جذاب تر میشوی
... ومن همچنان مست از بی خبری ها 
و در پناهی از سکوت ها
به تو می اندیشم

 (مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:21 | |







این بار خواب از سرم پرید

ین بار از این همه احساس ها ی شاعرانه و تازه و شیرینت

خواب از سرم پرید ..

مرا باخود کجا می بری ای شقایق گم نام ؟

.. شور انگیز تر از هر ترانه .. 

باران سرایش غزل سپید ... 

آهوانه چه خوش می رمی

از هر سپیدار شعر سپید تا به اوج آبشار های امید ؟

غزال عشق وشور و شیدایی

غزلی از این نغز تر کجا تواند بود 

بهار در افتاده به بند دی ماه؟

بهمنی از این سترگتر غزلی کجا مانده بود ؟ 

که به زیر آورد تمام بی احساسی های سرد زمستان را ...

..نوسروده ات شراب مستی بیداریست ...

...و من تشنه تر از هر زمانی در اوج شکوه تشنگی ها 

چه شیرین به جان دل نیو شیدم .. 

باز هم آواز بخوان .. 

آواز غزل سپیدت را دوست دارم ..

.ترانه ساز باز هم ماهور بنواز...

(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:17 | |







هنوزهم باران می بارد

هم اکنون هم باران می بارد 

صدای ریزش شیرینش را چرا نمی شنوی؟ 

باران عشق سر ریز از طپش های قلبی که سرشار از شرابی شدن است

هم اکنون هم باران به تندی پلک زدن هایت

شکوفه های جالبی در دامانم کاشته است
...
با این گرمی محبت ها چه شوق انگیز می نماید

باران نوازش نسیم عشق

(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:9 | |







دیر آمدم عذرم را نپذیر

دیر آمدم عذرم را نپذیر .. 


چون هرچه عذر بیاورم به خود دروغ گفته ام ..


زمستانیم هنوز .. 


آفتاب نگاهت را کم دارم .. 


باور دستهایت را هم .. 


جلوه های نگاهت را هم .. 


به پیش بیا ..


.. شعر امروزت را برایم زمزمه کن ..


. امروز باتو بودن شیرین ترین رویای من است ..


یک کمی عاشانه بخند .. 


خنده هایت دهشتیست بر سیاهی های شب تاریک ..

 
وفروغیست براانتظار ها ..

 
و گشایشیست بر دل تنگ عاشقی که تو را به آواز صدامیزند..


(مجید)


[+] نوشته شده توسط مجید در 1:3 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 10 صفحه بعد